دیالوگ خفن! انسان فردی
جوامع و مغز جمعی!
انیمه انگل یه دیالوگ خیلی خفن داره توش که میگه :
شما همتون انسان ها رو دست کم میگیرید !
ممکنه به صورت فردی ضعیف به نظر بیان !
ولی مسئله این نیست !
چیزی که باید بفهمیم اینه که
انسان ها یک شکلِ زندگیِ ساده متشکل از میلیون ها فرد هستند
در کنار مغز های فردیشون!
انسان ها دارای مغز متفاوت جمعی هستند!
لحظه ای که بخوایم بر علیه اون مغز کاری کنیم !
می بازیم!
به عبارتی به نظرم این حرف به این معناست ! که شاید از نظر بدنی ضعیف باشیم به نسبت باقی گونه ها ! یا در مقابل اسلحه یا هر چیز دیگه ای ! ولی وقتی مغزمون جمعی میشه به عبارتی همه برای یک هدف بجنگن ! طبیعتا هر کسی بخواد جلوش رو بگیره میبازه ! چون مثل این میمونه که میلیون ها ماهیچه به سمتت میان و همشون قراره که به یک جای بدنت ضربه بزنن و این 100 درصد کشندست! به عبارتی مغز جمعی جامعه رو ماهیچه میکنه و خیلی هدفمند کنترلش میکنه ! خیلی انیمه قشنگیه 24 قسمت هست که میتونید بدون سانسور هم ببینید ... صحنه نداره ولی خب بعضی از وبسایت ها مثل آپارات طبیعتا سانسور شدش رو میزارن ... ولی بازم در هر صورت هرجوری که میتونید برید ببینید خیلی قشنگه و حرفای زیادی برای گفتن داره !
من اینو تو ویرگول گذاشتم امروز ولی گفتم شاید خوب باشه شمام هم بخونیدش اگر بخواید بدون سانسور این انیمه رو قسمت به قسمت تو سایت آپلود میکنم ... که بتونید پخش آنلاین ببینید !
و این که یه چیزی یه نظر یکی از دوستای خوبم گذاشته بود که در جواب فکر میکنم چیز خوبی گفتم و کلا مناظره جذابی شد که مال همین پسته اینم اضاف میکنم !
نظر دوستم :
البته این از لحاظ تاریخی درست نیست ، مثلا بومیان امریکا که با هم متحد هم بودند در مقابل باروتهای مهاجران انگلیسی نتونستند دوام بیارند و به سادگی قتل عام شدند و الان جز اندکیشون در امریکا ، بقیه در گورهای دسته جمعی هستند...
در جواب دوستم :
درود آرمیا جون خوبی فداتشم؟
قضیه ای که شما میفرمایید کاملا درسته !
اما اینجا بحث یک نهاده ! یعنی یک گروه سازماندهی شده جلوی خیل عظیمی از جمعیت به عبارتی یک جامعه انسانی ! نه فقط اقلیت . در بین اکثریت ! و اینم مطمعن باشید بومیان آمریکا از نظر تعداد ... و البته کیفیت مغز جمعی جلوی مهاجران انگلیسی و کیفیت مغز متفکر فرانسویشان که جلوی انگلستان هم ایستاد کم آورده بودند ... که اینجا اصلا در مورد بحث کیفیت دوتا مغز جمعی یا تعداد حرفی نمیزنیم چرا که باید در واقع یک جنگ رو تحلیل کنیم که طبیعتا برمیگرده به تاریخ جنگ اما شما مثلا یک شرکت زیستی رو در نظر بگیر که اهداف عظیمی رو داره و میخواد یک سری کار هایی رو انجام بده زمانی که کل کشور بفهمن و تصمیم بگیرن که علیهش بایستن ... اسلحه نمیدونم پول و هزاران چیز دیگه کاری نمیتونه بکنه چون شما شاید بتونی بخشی رو بکشی و بخشی رو نابود کنی ولی دیگه همه رو که نمیشه کشت ! یا نابود کرد ! منظور این دیالوگ هم همینه!
