خر کیست؟
مدتیست به این فکر میکنم، خر کیست؟
شب ها تا صبح این لایه ی غیر خاکستریه خاکستری نام، خر را برایم یادآوری میکند.
خر خر خررررررررر دِ بگو خر کیست؟
نمیدانم که چطور؟ و چگونه باید جوابش را بدهم!
هر چند که میدانم، خر چیست، یک حیوان با چشم های درشتِ خوشگل!
زور بسیار، مطیع، ناز، گهگداری خشن، اما آرام، صدایی نه چندان خوشایند
و حیوانی که همیشه در دوران با انسان بوده و جزوی از تاریخ ما انسان هاست!
اما خر کیست؟ آخر این سوال است؟ مگر میشود گفت کسی خر است؟
نه چشمانی به آن درشتی دارند!
نه ناز هستند
نه آرام
نه مطیع
نه پر زور
حیوان هم که نیستند (* هر چند به تعریف بزرگان،انسان حیوانی ناطق است و تاریخ ساز!)
اما منظور من از حیوان بیشتر 4 پاست!
بگذریم، سرِ کاغذ بودم که از گرمای این وقت از سال جوهرش شروع به چکیدن کرده بود و مغز هم با آن سریع تر شده بود و سریع میفگت
خر خر خر خر خر خر خر خر خر خر خر خر کیست؟
مادر دیوانه شدم، نمیدانم چه کارَش کنم واقعا خر کیست؟
میتوانم بگویم غلام خر است، اما این ذهن لامصب امانم را بریده است، میگوید غلام خر است درست اما این خر ظاهریست
یک خر مطلق بگو!
خر مطلق یعنی چه؟
صدایی از سرم می اید و میگوید درست است که غلام خر است اما غلام ممکن است از نظر تو خر باشد اما از دید دیگری نه ! خر را جوری تعریف کن
که هر کس را با آن ویژگی دیدی بگویی الا بلا خر است!
سرم را دارد میخورد، نمیتوانم کنترلش کنم
بایستی سری به کشوی سوم میز برادرم میزدم
فکر میکنم اونجا باید چیزی باشد
همزمان که این کار را میکردم
صدایی در پسِ ذهنم میگفت
بگو فاضلاب، خررررررررررررررررررر کیست خر خر خر خر
دیگر نمیتوانم تحملش کنم باید زود تر کاری کنم
کشو را کشیدم کاغذ ها را کنار زدم واقعا؟ ادبیات را افتاده است؟ لعنتی ولش کن
الان وقت درگیر شدن با نمرات برادرم را ندارم
باری، پیدایش کردم
از مردی که میگویند افغان است برخی گویند ترک است و برخی هم کرد و لر و فارسش میگویند برایم اهمیتی ندارد
همین که فارسی گفته است کافییست!
به هر حال بازش کردم
شروع به خواندن کردم
مغزم دارد منفجر میشود هنوز به صفحه سوم هم نرسیدم
از حد انفجار صداهای درون مغزم به این حد رسیدم که به حالت فال حافظ با این کتاب فال بگیرم
تا شاید صدایش خفه شودددددددددددددد خففففففففففففففههههههههههههه
دستانم میلرزد
تف هم از گلویم پایین نمیرود
لبانم خشک
چشمانم از حدقه بیرون
عرق سرد هم لباس تنم شده است
نیت بکن، بخوان ، بخوان فرهان ، بخوان
به خود گفتم تا شاید انرژی مثبتی به خود دهم هر چند باوری به این مضخرفات ندارم
هیچ تغییری نمیکند حتی نمیتوانم سوره ها را بخوانم
باری بیخیال فقط نیت میکنم
سریعا نیت را کردم و کتاب را برداشتم بازش کردم، آمد :
آن کس که بداند و بداند که بداند
اسب خرد از گنبد گردون بجهاند
آن کس که بداند و نداند که بداند
آگاه نمایید که بس خفته نماند
آن کس که نداند و بداند که نداند
لنگان خرک خویش به منزل برساند
آن کس که نداند و نداند که نداند
در جهل مرکب ابدالدهر بماند
در آخر هم از خودم چیزی را اضاف کنم :
آن کَس که بِداند که نَداند واندر اَثَرِ خویش نَخواهد که بِدانَد.
الحق که خر است!
آری مادر، قربان چشم و رویت شوم، القصه که خر این است، امیدیست که خران را کمتر در زندگیمان بینیم!
عهههه پست گذاشتی متوجه نشدم وای TT
مفهوم عمیقی داشت ، خیلی خوب این حس هارو رو خواننده منتقل کردی ایولا داری ::gif::