بخشیدن خودت!
میدونی گاهی باید خودت رو ببخشی!
میگن گذشته رو فراموش نمیشه کرد!
درسته فراموش که نمیشه ...
تو همیشه درگیر کارایی که میتونستی بکنی و نکردی هستی ...
به عنوان کسی که دوبار تست تیم ملی فوتبال رفته همیشه حسرت فوتبالیست نشدن رو میخورم ...
و همیشه کسی که اون موقع درسم رو بهونه کرد و نزاشت ... رو سرزنش میکنم
گاهی میشه شبا تا صبح به هزار شکل متفاوت توی ذهنم میکشمش ... زندش میکنم و میکشمش ...
ولی چی میشه؟ هوم؟ کشتنش که جواب نمیده .. کشتن خودم؟ نه اونم جواب نمیده ...
پس بیا ببخشم خودم رو این لحظه رو ولش کنم ...
ول کردن این لحظه خودش میتونه به آدم یه زندگی کمی راحت تر بده ...
شکستای زیاد ادما رو قوی تر میکنه ولی کی گفته یه آدم قوی زخمی روی بدنش نداره؟
حتی توی روانشناسی با این که هیچ قبولش ندارم (روانشناسی رو) میگن آدمی که به سختی گریه میکنه آدم ضعیفیه!
فکر میکنم زیادی با این کلمه خو گرفتیم : هیچکس بدبخت تر از من نیست!
یه سر به بیمارستان بزنید، با دیالیزی ها صحبت کنید ...
اگر دنبال مقایسه خودتون با بقیه هستید ...
اگر که نیستید فقط ببخش خودت رو...
چشمات رو ببند توی ذهنت هر کاری دوست داری با اون آدما یا چیزایی که بد کردن بهت بکن هر کاری دوست داری
بعدش ولش کن ، رهاش کن ... رها شو... مثل یه گوی شناور ...
فقط رهاش کن و رها شو ...
چسبیدن به چیزی که حالت رو بد میکنه
هیچی بهت اضاف نمیکنه
و 5 سال بعد میگی هن؟ چرا 5 سال گذشته این کار رو نکردم ؟
و یه چیزی هم یادت باشه حتی اگر یه نابغه باشی ... قرار نیست 5 سال بعد هم همون نابغه باشی دوستایی رو میشناسم که خدایه ریاضیات بودن ولی الان میگن که حتی نمیتونن یه صفحه کتاب عادی بخونن ..
کسی که تقریبا ریاضی رو مثل داستان مطالعه میکرد الان دیگه توانش رو نداره ...
چرا؟ چون درگیر یه شکست ساده شد 4 سال پیش ... میدونم میگی ساده نیست من براش تلاش کردم ...
تو بعدا برای بچت هم 20 سال تلاش میکنی و در نهایت ولت میکنه و میره ...
چیزی جز خودِ لعنتیت برای خودت نمیمونی ... حالا یا میتونی اون غم رو مثل یه گوی سرطانی کریه توی خودت بهش دامن بزنی و باعث مرگ خودت بشی
یا این که رهاش کنی تا حداقل توی همین اندازه ای که هست بمونه ...
میدونی؟ زندش نکن ... بزار یه اتفاق داخل گذشته توی گذشته بمونه!
+ سلام!